چشم حیدر روشن از قنداق تو
بوسه می‌گیرد بتول از ساق تو
شد حسن نام علی الاطلاق تو
ای کرامت بار بند ناق تو

مهربانی خوش نشین سایه‌ات
معنی حُسنُ المحاسن لحیه‌ات
چهرۀ دلخواه تو چون مصطفی
کوثر مکثار شد آرایه‌ات

پور حیدر سبط اکبر مجتبی
از کف دستش کرم گیرد صبا
همچو جدش رحمتٌ للعالمین
همچو قرآن مبین فیه هدا

الحَمامُ وَکَّرَتْ فی مَنکِبَیه
رَئـْمَةُ البَطحاءِ قد لاذتْ الیه
کم تری اهل الحجاز و العراق
انهم نالوا برزق مِن لَدَیه

کبوتر بر شانه‌هایش لانه می‌کند
آهوی بطحاء به او پناه میبرد
چه زیاد ببینی مردم حجاز و عراق را
که همانا از او به روزی رسیدند


او غریب است و مر او را یار نیست
گِرد او جز روبه مکار نیست
من نمیدانم چگونه گفته‌اند
با کریمان کارها دشوار نیست

ساءَ قومٌ خَذَلُوکَ فی الحُروب
انهم قوم کذوب او هرُوب
طالَما هم شارِبُون کـَــأْسِکا
ثمّ آتوُکَ بِسُمٍّ فی الشَرُوب

بدا مردمی که در جنگ موجب شکست تو شدند
همانا آنان قوم دروغ یا فرار هستند
روزگاری از کاسه تو نوشیدند
و آنگاه در نوش تو زهر کردند


بر سر خوان حسن اکّاله بین
در حریم خانه‌اش محتاله بین
یک مدینه کوفه‌ی رجّاله بین
تا سقیفه می‌رود دنباله‌ بین

اِسئلوا عمّا جری فی الهاشمة
بابِ اهلِ البیتِ اهلِ المَکْرمة
اِسمَعُونی اَنَّ نَجلَ المصطفی
فی صِباهُ ذاق
نَجلَ المصطفی


(از او) آنچه در (کوچه) هاشمیه رفت بپرسید
از آستانه خانه‌ی اهل بیت و اهل کرامت
از من بشنوید اینکه نوه‌ی مصطفی
در کودکی سوگ فاطمه را چشید.


حجة الإسلام مجتبی سقایی



سایت ادبی شهید رابع استهبان نَجلَ المصطفی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آنلاین Guidance for travel and import and export to Iran ذهن طلایی پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان . فایلها